حباب
« آموزشی * فرهنگی * تفریحی »
پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:پیش داوری, روزولت , چرچیل, هیتلر, بتهوون, :: 21:19 ::  نويسنده : سیدعلی حسینی

 پیش داوری

فرض کنید، به شما ( انسان ساده، معمولی، بازاری، دانشمند، محقق، سياسی و ... ) اين امکان را مي دهند که يک رييس برای دنيا انتخاب کنيد که بتواند دنيا را به بهترين وجه رهبری کرده، صلح، ترقی و خوشبختی برای بشريت به ارمغان بياورد.
بين اين سه داوطلب کدام یک را انتخاب مي کنيد؟

قبلا يک سئوال:
شما مشاور و مددکار اجتماعی هستيد. زن حامله ای را مي شناسید که هشت فرزند دارد. سه فرزند او ناشنوا، دو فرزند کور و يکی عقب مانده هستند. در ضمن اين خانم خود مبتلا به مرض مهلک سيفيليس است. از شما مشورت مي خواهد که آيا سقط جنين بکند يا خير؟
با تجاربی که در زندگی داريد به ايشان چه پيشنهاد مي کنيد؟
خواهيد گفت کورتاژ کند؟
فعلاً برویم سراغ سه نامزد ریاست بر جهان ...

شخص اول
او با سياستمداران رشوه خوار و بدنام کار مي کند.
از فالگير، غيب گو و منجم مشورت مي گيرد.
در کنار زنش دو معشوقه دارد.
شدیداً سیگاری بوده و روزی ده ليوان مشروب (مارتينی) مي خورد.

شخص دوم
از دو محل کار اخراج شده، تا ساعت 12 ظهر مي خوابد، در مدرسه چند بار رفوزه شده.
در زمان جوانی ترياک مي کشيده و تحصيلات آنچنانی ندارد.
روزی يک بطری ويسکی مي خورد، بی تحرک و چاق است.

شخص سوم
دولت کشورش به او مدال شجاعت داده.
گیاه خوار بوده و دارای سلامت کامل است.
به سیگار و مشروب اکیداً دست نمی زند و در گذشته هيچگونه رسوايي ببار نياورده.

به چه کسی رأی می دهید؟

ادامه مطلب را کلیک کنید تا نام و تصویر این سه شخصیت را ببینید ...



ادامه مطلب ...

 مديريت در انگليس و ایران

*در انگلستان موفقیت مدیر را براساس پیشرفت مادی و اقتصادی مجموعه ي تحت مدیریتش می‌سنجند ، در ایران موفقیت یک مدیر را نمی‌سنجند ، خود مدیر بودن نشانه‌ای از موفقیت محسوب می‌شود.
*در انگلستان مدیران و رؤسا بعضی وقت‌ها استعفا می‌دهند ، در ایران عشق به خدمت مانع از این امر می‌شود.
*در انگلستان افراد از مشاغل پایین شروع می‌کنند و به تدریج ممکن است ارتقا پیدا کنند ، در ایران برخی افراد مادرزادی مدیر و رئیس اند و اولین شغل‌شان (در بیست و چند سالگی) مدیریت و ریاست است.
*در انگلستان برای یک مقام دنبال فرد مناسب می‌گردند ، در ایران برای یک فرد ، دنبال مقام مناسب می‌گردند ، و حتّي در صورت لزوم یک مقام تازه ساخته می‌شود.
*در انگلستان کسی که کارمند ساده است ، سه سال بعد ممکن است مدیر شود. در ایران کسی که کارمند ساده است ، سه سال بعد هنوز کارمند ساده است ، ولی در این مدت سه بار رئیس‌اش عوض شده.
*در انگلستان کسی که خیلی دانش و تجربه داشته باشد و بخواهند از او بیشترین استفاده را ببرند ، به سمت مشاوری گماشته می‌شود. در ایران کسی که نخواهند ازش استفاده کنند ، مشاور می‌شود.
*در انگلستان اگر کسی از کار برکنار بشود ، عذرخواهی می‌کند و حتّي ممکن است محاکمه شود. در ایران بعد از برکناری ، طی مراسم باشکوهی از فرد تقدیر شده و وی را به مدیریت جای دیگری می‌گمارند.
*در انگلستان مدیران یک اداره کارشان را به صورت گروهی انجام می‌دهند ، اما مستقل از هم استخدام شده یا برکنار می‌شوند. اما در ایران افراد به صورت گروهی از یک اداره به اداره ي دیگر جابه جا می‌شوند ، ولی در حین کار هیچ نوع هماهنگی ندارند.
*در انگلستان برای استخدام یک رئیس دانشگاه ، مثل بقیه ي مشاغل ، در روزنامه‌ها آگهی چاپ می‌کنند ، از بین درخواست‌های رسیده با برخی مصاحبه می‌کنند و سرانجام یکی را انتخاب می‌کنند. در ایران ، برای انتخاب رئیس به افراد مورد نظر تلفن می‌کنند!
*در انگلستان معمولاً زمان پایان کار یک رئیس و شروع کار نفر بعدی از ماه‌ها قبل مشخص است. در ایران ، یک رئیس ممکن است خبر برکناری‌اش را همان روز بشنود!
*در انگلستان ، همه می‌دانند درآمد قانونی یک رئیس دانشگاه زیاد است ، ولی در ایران مدیران و رؤسا انسان‌های ساده‌زیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ندارد.
*در انگلستان ، شما استاد و رئیس دانشکده را به اسم کوچک صدا می‌زنید ، در ایران استاد را با لقب‌هایش صدا می‌زنید و رئیس را صدا نمی‌زنید ، چون به شما وقت ملاقات نمی‌دهد.
*در انگلستان سابقه کار کافی برای تصدی یک مقام لازم است ، در ایران مورد اعتماد بودن کفایت می‌کند.

 

حسنک کجایی؟؟!!
گوسفند بع بع مي كرد.
سگ واق واق مي كرد.
و همه با هم فرياد مي زدند حسنك كجايي؟
شب شده بود، اما حسنك به خانه نيامده بود. حسنك مدت هاي زيادي است كه به خانه نمي آيد.
او به شهر رفته و در آنجا شلوار جين و تي شرت هاي تنگ به تن مي كند.
او هرروز صبح به جاي غذا دادن به حيوانات جلوي آينه به موهاي خود ژل مي زند.
موهاي حسنك ديگر مثل پشم گوسفند نيست. چون او به موهاي خود گلت مي زند.
ديروز كه حسنك با كبري چَت مي کرد،كبري گفت؛ تصميم بزرگي گرفته است.كبري تصميم داشت حسنك را رها كند و ديگر با او چت نكند. چون او با پتروس چت مي كرد. پتروس هميشه پاي كامپيوترش نشسته بود و چت مي كرد. پتروس ديد كه سد سوراخ شده اما انگشت او درد مي كرد چون زياد چت كرده بود. او نمي دانست كه سد تا چند لحظه ی ديگر می شكند. پتروس در حال چت كردن غرق شد.
براي مراسم دفن او كبري تصميم گرفت با قطار به آن سرزمين برود، اما كوه روي ريل ريزش كرده بود. ريزعلي ديد كه كوه ريزش كرده، اما حوصله نداشت. ريزعلي سردش بود و دلش نمي خواست لباسش را درآورد. ريزعلي چراغ قوه داشت اما حوصله ی دردسر نداشت. قطار به سنگ ها برخوردكرد و منفجر شد.كبري و مسافران قطار مردند.
ريزعلي بدون توجه به خانه رفت. خانه مثل هميشه سوت و كور بود. الآن چند سالي است كه كوكب خانم همسر ريزعلي مهمان ناخوانده ندارد. او حتي مهمان خوانده هم ندارد. او حوصله ي مهمان ندارد. او پول ندارد تا شكم مهمان ها را سيركند. او در خانه تخم مرغ و پنير دارد اما گوشت ندارد. او كلاس بالايي دارد. او فاميل هاي پولدار دارد. او آخرين بار كه گوشت قرمز خريد چوپان دروغگو به او گوشت خر فروخت. اما او از چوپان دروغگو گِله ندارد چون دنياي ما خيلي چوپان دروغگو دارد به همين دليل است كه ديگر در كتاب¬هاي دبستان آن داستان هاي قشنگ وجود ندارد.

 

 

پرویز شاپور نویسنده ی ایرانی است. شهرت او به دلیل نگارش نوشته های کوتاه (اغلب تک خطی) است که . . .

برای دیدن متن کامل ادامه مطلب را کلیک کنید.



ادامه مطلب ...
پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:خطای دید, مغز انسان, :: 11:25 ::  نويسنده : سیدعلی حسینی

 

دانشنمدان متعقدند که مغز انسان فقط به اوّل و آخر کملات توجه مکینه برای هیمنه که شما تونستی اینو بخونی.

حالا از اوّل بخون ببین چندتا غلط داره؟!

درباره وبلاگ

در اوج قدرت به حباب فکر کن!
آخرین مطالب
نويسندگان


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 433
بازدید کل : 64807
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 143
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دریافت کد جملات شریعتی
ایران ورزشی جهان سیاسی اقتصادی اجتماعی علمی فرهنگی تحلیلی دیکشنری
جدول لیگ برتر
جدول لیگ انگلیس
جدول لیگ اسپانیا
جدول لیگ آلمان
نتایج زنده